تاریخ : دوشنبه, ۱۹ آذر , ۱۴۰۳ 8 جماد ثاني 1446 Monday, 9 December , 2024
7

وجوب حجاب حکمی فردی با آثار اجتماعی

  • کد خبر : 2855
  • 12 آبان 1401 - 7:56
وجوب حجاب حکمی فردی با آثار اجتماعی
پارتیان امروز- درباره وجوب پوشش زن در میان هیچ‌‌یک از مذاهب اسلامى تردیدى نیست. همه فقها و عالمان آشنا به نصوص دینى بر لزوم پوشیده بودن بدن از نگاه نامحرم اتفاق نظر دارند و چون این حکم در قرآن آمده  است، ابدى و همیشگى است.

به گزارش پارتیان امروز ،  و به نقل از پژوهش نامه اسلامی زنان و خانواده درباره وجوب پوشش زن در میان هیچ‌‌یک از مذاهب اسلامى تردیدى نیست. همه فقها و عالمان آشنا به نصوص دینى بر لزوم پوشیده بودن بدن از نگاه نامحرم اتفاق نظر دارند و چون این حکم در قرآن آمده  است، ابدى و همیشگى است. امروزه حجاب برای زنان شامل ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. این مسئله خطابش با زنان یعنی، نیمی از جمعیت جامعه است و چون این موضوع در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد به همه افراد جامعه مربوط می‌شود، اما همیشه سؤالاتی در این مورد مطرح است مانند اینکه آیا حجاب زنان مسئله‌ای شخصی است و حکم تکلیفی مربوط به آن در همین محدوده، مفهوم می‌‌یابد یا نه و  آیا حکومت اسلامی حقی در اجبار افراد در رعایت حجاب دارد یا حجاب مسئله‌‌ای اجتماعی است که حکومت اسلامی باید با وضع قوانین از بی‌‌حجابی جلوگیری کند. بدیهی است که تبیین این مسئله و نتیجه آن می‌تواند مناقشه کنونی جامعه درباره الزامی بودن پوشش اسلامی یا اختیاری بودن آن را به سمت راهبردی علمی و مبنایی هدایت کند؛ زیرا مسئله دخالت حاکمیت در این امر مبتنی بر اجتماعی دانستن آن است و اگر فردی باشد، حکومت نمی‌تواند در این موضوع دخالت کند. این اثر مهم، ضرورت انجام پژوهش حاضر را به‌‌خوبی روشن می‌کند.

تبیین و تحلیل مسئله حجاب از ‌‌سویی باید در حوزه فقه و مباحث فقهی صورت گیرد و از سوی دیگر باید به جنبه‌های اجتماعی و فرهنگی آن توجه شود. احکام دینی در کتب فقهی به سه دسته تقسیم می‌شوند: عبادات (که شامل طهارت، نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است)؛ فقه (که به عقود و ایقاعات معینه و غیرمعینه اشاره دارد) و مسائل فردی و قوانین اجتماعی زندگی (مثل حدود، قصاص و… ). (موسوی خمینی، ۱۳۷۹، ۲/۱۲۲؛ مکارم شیرازی، بی‌‌تا) احکام دینی فقه به دو قسمت فردی و اجتماعی تقسیم می‌شود و به‌‌جز قسمت عبادات که احکامی فردی است، بقیه بیشتر احکام اجتماعی می‌باشد (فیض، ۱۳۷۳). در تفاوت میان احکام فردی و اجتماعی در فقه باید گفت که حتی احکام فردی هم خالی از جنبه اجتماعی نیستند و نمی‌توان انکار کرد که احکام فردى تأثیر غیرمستقیم بر احکام اجتماعى دارد (مکارم شیرازی، ۱۳۷۷)، اما در زندگى اجتماعى، قوانین، مقررات و آداب خاصی وجود دارد که بسیارى از احکام فردی با آنها جنبه اجتماعی به‌خود می‌‌گیرند. برای مثال وجوب نماز با اینکه یک حکم فردی است، اما با عبارت «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» بی‌‌تردید آثار اجتماعی قابل توجهی نیز به‌‌دنبال دارد که می‌‌تواند یکی از حکمت‌‌های تشریع آن باشد.

پژوهش حاضر مسئله حجاب را از نظر فردی یا اجتماعی بودن آن و با رویکرد توصیفی-انتقادی و تحلیلی بررسی می‌‌کند. تاکنون پژوهش‌های متعددی در حوزه حجاب انجام شده است. از جمله مقاله رابطه حجاب زن با سلامت روانی خانواده و جامعه (گرامی و عزیزی، ۱۳۹۶) که در آن عفاف و حجاب به یک‌معناست و وجوب حجاب زن مسلمان نشانه تکریم و احترام اسلام به زن مسلمان است. حال آنکه به نظر می‌رسد مقوله‌‌ حجاب و عفاف دو مقوله‌‌ مجزاست و باید جداگانه بررسی شوند. در این پژوهش جنبه‌های اجتماعی حجاب که وجهه مؤثرتر حجاب است در نظر گرفته نشده است. مقاله بررسی مفهوم حجاب در متون اسلامی، جایگاه آثار و شیوه‌های تربیتی آن (رهنما، ۱۳۹۴) فقط فواید فردی و اجتماعی حجاب را بیان کرده است و جایگاه حجاب در چارچوب دین و قوانین حاکمیتی را تبیین نکرده است. در مقاله بررسی رابطه‌ نوع حجاب و میزان امنیت اجتماعی در بین زنان شهر تهران (فاضلیان، ۱۳۸۹) فقط ارتباط امنیت اجتماعی فرد با حجاب وی به‌‌صورت آماری بررسی شده و این نتیجه حاصل شده است که رابطه‌ معناداری بین نوع حجاب زن و امنیت اجتماعی و تهدیدات وارده به آنها وجود دارد. در پژوهش حاضر مسئله‌ حجاب از دو بعد فردی و اجتماعی از منظر جامعه‌شناسی و احکام تکلیفی بررسی گردیده است.

  1. چارچوب نظری پژوهش

۲-     ۱٫ مسئله فردی و اجتماعی حجاب از نظر جامعه‌شناسی

در درون هر انسان دو نوع هستی وجود دارد که در یک‌نوع آن همه حالات نفسانی‌ که به خود انسان و حوادث حیات شخصی او مربوط است، می‌باشد و آن وجودی است که می‌توان آن را هستی فردی نامید. نوع دیگر هستی منظومه‌ای از افکار، احساسات و عاداتی است که بیانگر گروه و یا گروه‌های مختلفی است که انسان عضو آنهاست. باورهای مذهبی و اخلاقی، سنت‌ها و عقاید جمعی از این دسته‌ است و مجموعه آنها هستی اجتماعی را تشکیل می‌دهد. (دورکیم، ۱۳۷۶) جرج هربرت مید «خود» را به «من فردی» و «من اجتماعی» تقسیم می‌کند. من اجتماعی، انعکاس و بروز هنجارها و ارزش‌‌های جامعه در فرد است، اما من فردی معرف جنبه شخصی و منحصربه‌‌فرد شخص است. من فردی تحت تأثیر محرک‌‌های آنی، سرکش و غیرعادی است. برای مثال شخصی که مرتکب قتل می‌شود با توجه به من فردی خود رفتار کرده است. چنین فردی ممنوعیت اجتماعی قتل و ارزشی که جامعه برای حیات فرد در نظر دارد را نادیده می‌گیرد (توسلی، ۱۳۸۰). برخی از جامعه‌شناسان مدرن می‌‌گویند که مسائل‌ اجتماعی نوع‌ خاصی ‌از تعارض‌ میان ‌نفع ‌جمعی‌ و نفع‌ فردی‌ است‌ که بهترین گزینه آن برای ‌هر شخص انتخاب‌ نفع ‌فردی ‌است‌. اگر بسیاری از افراد نفع فردی را انتخاب ‌کنند، وضعیتی‌ ایجاد می‌‌شود که‌ برای‌ همه‌ افراد بدتر از حالتی‌ است ‌که‌ با انتخاب گزینه ‌همیارانه ‌یا نفع ‌جمعی برایشان‌ اتفاق می‌‌افتد (گورویچ[۱]، ۱۳۵۱)؛ یعنی، به‌نفع هر فرد است که در تعارض بین نفع شخصی و اجتماعی خود، منافع اجتماعی را ترجیح دهد.

مسائلی مانند انتخاب نوع خوراک، نوع تفریح، نوع شغل، نوع دوست‌‌یابی، نوع سخن‌‌گفتن و نوع عقیده یا مذهب از نوع منافع شخصی فرد است که در آنها فرد به‌‌دنبال گذران امور زندگی فردی است، اما وقتی فرد خود را در اجتماع در نظر می‌گیرد، برای نوع رانندگی، مصرف الکل، امور سیاسی و… با مسائل اجتماعی روبه‌‌رو می‌‌شود. عقلانیت کلان‌نگر و عدالت‌محور در برخورد مسائل فردی با مسائل اجتماعی اگر به حقوق دیگران تعرض شود یا موجب سلب امنیت دیگران شود با انگیزه‌هایی مانند حفظ امنیت و منافع ملی و حکومتی، حفظ حوزه اخلاق اجتماعی، حفظ حقوق کار و حفظ بهداشت عمومی با تکیه بر برخی مستندات مانند تقدیم اهم بر مهم (صدر، ۱۳۸۲)، جلوگیری از اختلال نظام و حفظ دین از طریق سازوکارهای جدی، حدود و ثغوری را برای مسائل فردی تعیین کرده است. حدودی مانند حکم شراب‌‌خواری و زنا اگر مستتر باشد مجازات ندارد، ولی اگر علنی باشد مجازات دارد. ملاک فردی و اجتماعی بودن، ذاتی نیست و بحثی که فردی است، می‌‌تواند جنبه اجتماعی هم پیدا کند.

۲- ۲٫ حجاب از منظر فقه اسلامی

آیه ۳۱ سوره نور مهمترین مستند فقها برای اثبات وجوب پوشش و مشتمل بر حدود آن است. مباحث حجاب در احادیث، بیشتر در حکم تفسیر و تبیین این آیه و به‌‌ویژه عبارت «إلّا ما ظَهَرَ؛ زینت‌‌های آشکار» و حکم نگاه‌‌کردن به آنهاست. (بیهقی، بی‌‌تا؛ سیوطی، ۱۴۲۱هـ.ق؛ حرعاملی، ۱۴۰۴هـ.ق) آیه ۳۳ سوره احزاب درباره نهی از تبرج و آیه جلباب (شبیری زنجانی، ۱۳۷۷؛ فاضل، ۱۴۱۹هـ.ق) نیز به موضوع حجاب اشاره می‌‌کنند. احادیث مختلفی مانند پوشش زنان سالخورده، آغاز وجوب حجاب پس از بلوغ یا چگونگی حجاب در برابر اقسام خاصی از مردان یا کودکان نابالغ نیز به مسئله حجاب اشاره دارند (بیهقی، بی‌‌تا، ۲/۲۲۶؛ حرعاملی، ۱۴۰۴هـ.ق، ۲/۲۲۵). در متون فقهی، حجاب با عبارت ستر آمده است (جوهری، ۱۴۰۷هـ.ق؛ ابن‌منظور، ۱۴۱۰هـ.ق؛ زبیدی، ۱۴۱۴هـ.ق). برخی از فقها می‌‌گویند: «الحجاب ما حَجَبَ بِهِ شیءٌ عَن شیءٍ؛ حجاب آن چیزی است که به‌واسطه آن چیزی از چیزی مانع قرار گیرد» (فراهیدی، ۱۴۰هـ.ق). براساس این تعریف، روشن است که نباید در تعریف چیزی از خود آن یا مشتقات آن استفاده کرد تا مصادره به مطلوب رخ ندهد. در پژوهش حاضر برای روشن‌‌شدن معـنای حـجاب از فـعل آن یعنی، حجب استفاده شده است. بنابراین، بهتر است که گفته شود: «الحجاب کلّ ما حالَ بین شیئی؛ هر آنچه میان دو چیز حائل شود، حجاب است» (طریحی، ۱۳۷۵).

موضوع حجاب در منابع فقهی به‌‌صورت مستقل مطرح نشده بلکه در دو بحث آمده است: یکی در مبحث لباس نمازگزار و پوشش در حالت غیر نماز که پوشش در حالت نماز یا ستر صلاتی با پوشش در غیر حالت نماز فرق دارد. پوشش در حالت ستر صلاتی در هر حال واجب است. پوشش غیر از حالت نماز، مقصود پوشیده‌‌ بودن از نگاه دیگران است حتی اگر در تاریکی باشد. دوم، پوشش در بحث نکاح است که درباره حکم نگاه کردن طرفین عقد هنگام خواستگاری و احکام نگاه کردن و احکام ستر صحبت کرده است.

۲- ۳٫ فلسفه حجاب برای بانوان در اسلام

حکمت تشریع حکم حجاب به تصریح آیات قرآن (ر.ک.، احزاب: ۳۳، ۵۳، ۵۹؛ نور: ۶۰) و احادیث. ایجاد امنیت روانی، حفظ سلامت اخلاقی جامعه و ارزش‌‌گذاری عفاف و حیاست که براساس آن گوناگونی مراتب احکام حجاب به‌‌خوبی قابل تحلیل است. تأکید قرآن، احادیث و متون فقهی بر اکتساب و تقویت عفت و تقوا، ضرورت رعایت حیا و عفاف در مناسبات زن و مرد غیرمحرم و حرمت برخی امور مانند قرارگرفتن زن و مرد غیرمحرم در یک‌محیط بدون امکان ورود شخص دیگر، نهی شدید از چشم‌چرانی مردان، وجوب ستر برای زن در برابر غیرمحرم و پرهیز او از هرگونه رفتار تحریک‌‌آمیز در محیط جامعه مانند تبرج یا سخن گفتن مهیج، بیانگر ارتباط وثیق عفاف و حیا با حجاب است (ر.ک.، احزاب: ۳۳-۳۲؛ نور: ۳۱-۳۰). (حکیم، ۱۴۰۶هـ.ق؛ مجلسی، ۱۳۱۵؛ طباطبایی‌‌یزدی، ۱۳۲۹؛ زحیلی، ۱۴۱۸هـ.ق)

فلسفه پوشش برای بانوان چند محور مشخص دارد که عبارتند از: محور خانوادگی، روان‌‌شناختی و اجتماعی. در محور روان‌شناختی، یکی از آثار مهم حجاب زنان، حفظ آرامش روانی جامعه و پاکی دلهاست. خداوند در قرآن حجاب را عامل طهارت قلب و روح معرفى می‌کند (ر.ک.، احزاب: ۵۳) در محور خانوادگی باید گفت که حجاب سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می‏شود. حجاب و پوشش مورد نظر اسلام که در حقیقت مبین مرزبندی میان محرم و نامحرم است، اگر در جامعه رعایت شود در بسیاری از موارد از اختلاط نامشروع میان جنس مخالف جلوگیری می‌‌کند و مانع بسیاری از ناهنجاری‌‌های جنسی و اخلاقی می‌‌شود. در نتیجه روابط زن و شوهر که ارکان اصلی و اولیه تشکیل خانواده است، آرامش و سکون، امنیت خاطر پایدار و در نهایت اعتماد متقابل ایجاد می‌‌شود. حفظ مرز میان محرم و نامحرم با تحقق سایر شرایط فردی و اجتماعی باعث افزایش ازدواج و کاهش آمار طلاق می‌‌گردد. به همین دلیل است که قرآن ازدواج را مایه سکون و آرامش می‌‌داند (ر.ک.، روم: ۲۱). امام علی(ع) در نهج‌‌البلاغه به امام حسن (ع) می‌‌فرماید:

زنان را در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند؛ زیرا که سخت‌‌گیری در پوشش، عامل سلامت و استواری آنهاست. بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیرصالح را میانشان آوری و اگر بتوانی به‌‌گونه‌‌ای زندگی کنی که غیر تو را نشناسد، چنین کن. (دشتی، ۱۳۸۱)

اگرچه شکل بیان امام علی(ع) توصیه‌‌ای است و حکم الزامی ندارد، ولی اهداف و آثار حجاب را تا حد زیادی روشن می‌‌کند. یکى از عوامل مهم استحکام نهاد خانواده، رعایت حجاب است. اگر حجاب در جامعه‌‌ به‌‌طور کامل رعایت شود و روابط جنسى به محیط خانواده محدود گردد، جوانان تمایل بیشتری به ازدواج پیدا می‌کنند و خانواده‌هاى تشکیل شده نیز ثبات بیشترى دارند. اگر خودنمایى، آرایش و تحریک در اجتماع رواج یابد و روابط جنسى در غیر محیط خانواده میسر شود، هیچ وقت جوانان مشکلات ازدواج را نمی‌‌پذیرند و به آن تن نمی‌‌دهند و خانواده‌هاى تشکیل‌‌شده نیز متزلزل می‌‌شوند؛ زیرا مردان با دیدن زنان بى‌‌حجاب تحریک می‌‌شوند و در نتیجه کانون گرم خانوادگى سرد می‌‌شود و محبت در خانواده جاى خود را به تنفر می‌‌دهد؛ زیرا همسر قانونى، رقیب و مانع روابط جدید جنسى به حساب می‌آید. نهاد خانواده تنها با پاسدارى از حجاب اسلامى درخشش و بالندگى لازم را پیدا می‌‌کند.

در محور اجتماعی، حجاب موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماعی می‌‌شود. اسلام می‏خواهد انواع لذت‌‌های جنسی فقط در محیط خانوادگی و با ازدواج قانونی به‌دست آید و اجتماع برای کار و فعالیت ‏باشد. برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت‌‌جویی‌‌های جنسی به‌هم می‏آمیزد، اسلام می‏خواهد این دو محیط را به‌‌طور کامل از یکدیگر جدا کند. (مطهری، ۱۳۸۲)

یکی دیگر از دلایل لزوم پوشش کامل زنان ویژگی‌های آنهاست؛ زیرا زن مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است. به‌همین دلیل به زن سفارش شده است که خود را در معرض نمایش قرار ندهد. با اینکه به پوشش مردان کمتر از زنان سفارش شده است، ولی مردان در عمل پوشیده‏تر از زنان هستند؛ زیرا تمایل مرد به نگاه کردن و چشم‌‌چرانی است نه به‏ خودنمایی، و تمایل زن بیشتر به خودنمایی است نه به چشم‌‌چرانی. شهید مطهری (۱۳۸۲) می‌‌فرماید: «تمایل‏ مرد به چشم‌‌چرانی، بیشتر زن را تحریک به خودنمایی می‌کند و به‌همین دلیل ‏تبرج (بزک نمودن) از مختصات زنان است».

پوشیده بودن زن در حدودی که اسلام تعیین کرده است موجب کرامت و احترام بیشتر اوست؛ زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق حفظ می‌‌کند. حفظ حجاب، پوشیدگی و عفت زن از نشانه‌‌های کرامت اوست و برهنگی و بی‌‌عفتی موجب دورشدن از کرامت انسانی است. قرآن کریم به‌طور مکرر به حفظ حجاب و پوشش زنان توجه کرده است. (ر.ک.، احزاب: ۵۹؛ تحریم: ۱۲) یکی از کمالات حضرت مریم(س) پاک‌‌دامنی ایشان است؛ قرآن کریم حضرت مریم(س) را الگوی پاک‌‌دامنی مردان و زنان معرفی کرده است. با توجه به این دو آیه مشخص می‌‌شود که ارزش زن، پاک‌‌دامنی اوست و یکی از راه‌‌های حفظ این پاک‌‌دامنی، پوشش و حجاب است.

۲-۴٫ ادله قائلین به فردی بودن حکم حجاب

۲- ۴- ۱٫ حجاب جزء احکام عبادی است

برخی معتقدند که شروع و انجام حجاب از طرف شخص است، پس باید آن را رعایت ‌کند. درهمان‌حال ممکن است که در آن تقصیر داشته باشد و یا مزایایی برای او داشته باشد. بنابراین، جنبه‌ فردی دارد. این دسته از نظریه‌‌پردازان معتقدند که چون حجاب از احکام تکلیفی و فردی است، پس یک‌تکلیف شخصی محض است نه یک‌مسئله اجتماعی، و حکومت دینی حق الزام در این‌‌گونه اعمال و فرایض را ندارد؛ زیرا اعمال عبادی به قصد قربت وابسته است و چنین قصدی باید از روی اعتقاد قلبی صادر شود و حجاب از احکام تکلیفی غیر قابل الزام است. در عبادات مختلف مانند نماز، روزه و حج که قصد قربت شرط است زور، اجبار و تعزیر ارزشی ندارد. عقاید دینی و احکام الهی متوقف بر باور است که امری قلبی است و امور قلبی قابل تصرف نیست و با منع، اکراه و اجبار حاصل نمی‌‌شود و قابل تخصیص و تقیید نیست. (ایازی، ۱۳۹۷) بنابراین، حکومت دینی نمی‌‌تواند با اجبار و زور افراد را ملزم به انجام تکالیف الهی مانند حجاب کند به‌‌ویژه درباره احکام عبادی و تکالیف فردی که مربوط به رابطه خدا و فرد است و باید همراه با قصد قربت باشد؛ زیرا قصد قربت، عملی قلبی است و الزام در آن معنا ندارد.

در نقد و بررسی ادله فوق باید گفت که اول اینکه حجاب امری عبادی است، پس فردی است نه اجتماعی؛ دوم اینکه حجاب چون عبادی است نیاز به قصد قربت دارد، پس نمی‌توان کسی را به آن الزام کرد و این همان فردی بودن مسئله را می‌رساند نه اجتماعی بودن آن را. درنقد بیان اول باید گفت که حجاب امری تعبدی نیست؛ زیرا تنها برخی اعمال که در آنها عمل پرستش باشد، عنوان تعبدی می‌‌گیرد و حجاب جزء این‌‌گونه اعمال نیست بلکه واجب توصلی است. اگر حجاب جزء اعمال تعبدی باشد باید این مسئله که آیا هر عملی که قصد قربت در آن شرط است فردی است، و یا اینکه ملازمه‌ای بین این دو نیست، حل شود. با مراجعه به ابواب مختلف فقه مشخص می‌‌شود که برخی عبادات مانند خمس و زکات هم جنبه فردی دارند و هم اجتماعی و چه‌بسا جنبه اجتماعی این اعمال بر جنبه فردی آن غلبه دارد و حتی برخی عبادات مانند نماز و حج که عباداتی فردی هستند نیز با مسائل اجتماعی، سیاسی و امور دنیایی پیوند دارند. امام خمینی(ره) می‌‌فرماید: «در نماز و حج نیز جهات اجتماعی و سیاسی مربوط به زندگی و معیشت دنیوی وجود دارد» (موسوی خمینی،۱۳۷۹، ۲/ ۶۱۷). بنابراین، رابطه تساوی بین عمل تقربی و فردی برقرار نیست و اینها لازم و ملزوم هم نیستند و می‌توان رابطه عموم و خصوص من‌‌وجه را تصور کرد.

نقد و بررسی: در نقد مطلب دوم باید گفت که عبادی بودن حجاب را نباید امری مسلّم شمرد؛ زیرا هرچند عملی واجب است، در مورد اشتراط قصد قربت این است که در آن تردید وجود دارد و آن را عبادت به‌معنای اعم می‌‌توان تلقی کرد. دوم اینکه با وجود عبادی بودن حجاب، ملازمه آن با عدم الزام قابل تشکیک است؛ زیرا عباداتی مانند خمس و زکات با اینکه عبادت به‌معنای اخص است و قصد قربت شرط صحت آنهاست، با الزام و اجبار حکومتی قابل جمع می‌باشد چنان‌‌که در صدر اسلام توسط عاملان و کارگزاران حکومت جبایت می‌‌شدند. قصد قربت چه در اعمال تعبدی و چه در اعمال توصلی نمی‌‌تواند مانع تعلق الزام حکومتی به آن اعمال شود. لزوم قصد قربت در اعمال تعبدی به‌‌دلیل وجود امر الهی است (مظفر، ۱۳۸۳؛  سبزواری، ۱۳۷۵)، اما این بدان معنا نیست که افراد در انجام قوانین عرفی و عقلی یا واجبات توصلی نمی‌‌توانند قصد قربت کنند. به عبارت دیگر، واجبات توصلی مشروط به قصد قربت نیستند (عراقی، ۱۴۱۳هـ.ق؛ مشکینی، ۱۳۷۱)، اما قصد قربت کردن در آنها امری ممکن و مقرب است؛ زیرا هر عملی که به قصد تقرب و نزدیک شدن به خداوند انجام شود، عملی تقربی محسوب می‌‌شود.

۲- ۴- ۲٫ دلالت برخی آیات قرآن به فردی بودن حجاب

بعضی از قائلین به فردی بودن حجاب، شخصی بودن حجاب را به قرآن مستند می‌کنند و با توجه به برداشت جدیدی که از برخی آیات قرآن ارائه می‌دهند، حجاب را حق اجتماعی نمی‌دانند. (امین، ۱۳۶۱؛ صدر، ۱۳۸۲؛ شحرور، ۱۹۹۹م.) محمد شحرور، قرآن‌‌پژوه معاصر، با ادعای نواندیشی در قرآن دیدگاه‌های متفاوتی در برابر حجاب دارد. ایشان با بررسی مفهوم واژگان حجاب، پس از ریشه‌یابی واژه جیوب می‌گوید: «جیوب در زن عبارت است از: دو سینه و زیر دو سینه، زیر بغل، شرمگاه و سرین. بنابراین، زن تنها همین نوع از جیوب را باید بپوشاند» (شحرور، ۱۹۹۹م.). وی با استناد به آیه: «وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» (نور: ۳۱) می‌گوید:

زن دوگونه زینت دارد؛ یکی زینت ظاهری و دیگری زینت باطنی. آنچه خداوند در خلقت زن آشکار کرد، زینت ظاهری است مانند سر، شکم، پشت، دست‌‌ها و پاها و پوشاندن آنها واجب نیست و آنچه خداوند در ساختار خلقت زن محقق کرده است، زینت باطنی است. (شحرور، ۱۹۹۹م.)

سپس در مقام جمع‌‌بندی می‌گوید: «حد ادنی در حجاب زن، پوشاندن جیوب پنهان است». از نگاه شحرور فقط پوشاندن قسمتی از جیوب که براساس معنای او مربوط به باطن ساختار وجود زن است، واجب است، سپس در معنای جیوب می‌گوید:

این مقدار از پوشش، هم حکم شخصی و هم حکم تربیتی است. این حکم شخصی برای تربیت زن و بازدارندگی او از رفتار منافی عفت صادر شده است و نه جز غیر آن و نه یک حکم خشن و نه حکمی در قلمروی قانون و قابل پیگرد. (شحرور، ۱۹۹۹م.)

نویسنده دیگری نیز برای اثبات شخصی بودن حجاب به استدلال قرآنی متفاوتی تمسک کرده است و می‌‌گوید:

در امر حجاب مطلقا دین با دموکراسی سازگار است؛ زیرا خطاب حکم حجاب در قرآن با مؤمنان و مؤمنات است؛ یعنی رعایت حکم به ایمان افراد واگذار شده است که امر انتخابی و خواستنی است و هیچ مجازاتی برای زنان غیر عامل به حجاب تعیین نشده است و صرفاً گناهی است که فقط توسط خداوند قابل بازخواست است. (مرتضوی، ۱۳۸۷، به نقل از ملک افضلی اردکانی و فلاح، ۱۳۹۴)

نقد وبررسی: در نقد نظریات شحرور باید گفت که وی می‌‌گوید که زینت دو نوع است، اما زینت در آیه مورد نظر فقط زینت مکانی که جسم زن باشد، است. بنابراین، زیورآلات و آرایش مورد نهی قرآن نیست. برای بررسی این مطلب باید منظور از زینت و مورد آیه مشخص شود. ابن منظور در یک بیان کلی زینت را اسم جامعی می‌داند که شامل هر آنچه زینت‌‌دهنده باشد، است. (ابن‌‌منظور، ۱۴۱۰هـ.ق، ۱۳/۱۲۱) صاحب مجمع البحرین زینت را منحصر در آنچه انسان خود را با آن می‌آراید، می‌داند (طریحی، ۱۳۷۵، ۶/۲۶۲). راغب در یک بررسی کامل زینت را شامل سه قسم، زینت نفسانی (مانند علم و اعتقادات نیکو)، زینت بدنی (مانند توان جسمانی و زیبایی اندام) و زینت خارجی (مانند مال و…) می‌‌داند (راغب، ۱۴۱۲‍هـ.ق). بنابراین، معنای لغوی زینت بسیار گسترده‌‌تر از معنای زیور فارسی است. در این آیه که زنان را از آشکار کردن زینت خود برای دیگران بازمی‌دارد، دو مورد استثنا شده است: یکی جمله «إلّا ما ظَهَرَ مِنها» و دیگری «إلّا لبعولتهنَّ أو آبائهُنَّ أو…». در استثنای اول هر چیزی از زینت را که خودبه‌‌خود آشکار است از حکم حرمت آشکارسازی زینت جدا می‌کند. بنابراین، آیه به دو نوع زینت زن اشاره دارد: یک دسته که خودبه‌‌خود نمایان است و دسته دیگر که پنهان است مگر اینکه شخص به قصد بخواهد آنها را آشکار کند و آیه آنها را از آن بازداشته است.

همچنین واژه جیب در مورد انسان به‌معنای مطلق شکاف نیست تا منظور از آیه قسمت‌‌های باطنی بدن زن باشد چنان‌‌که شحرور می‌‌پندارد، بلکه هرگاه در مورد انسان به‌‌کار رفته است به معنای شکاف پیراهن یا زره اوست. در لسان‌‌العرب آمده است: «الجیب جیب القمیص والدرع والجمع الجیوب فی تنزیل العزیز وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ» (ابن‌‌منظور، ۱۴۱۰هـ.ق). تنها یک‌مورد درباره خود انسان به‌کار رفته است و آن هم به‌معنای قلب و سینه اوست: «فلان ناصح الجیب یعنی بذلک قلبه ای صدره» (ابن‌‌منظور، ۱۴۱۰هـ.ق).

در نقدی دیگر باید گفت که جست‌‌وجو و تتبع در آیات اجتماعی قرآن به‌روشنی نشان می‌‌دهد که بیشترین آیات اجتماعی قرآن خطاب به مؤمنان است. (ر.ک.، بقره: ۱۷۸) آیا حکم قصاص که مخاطب آن اهل ایمان هستند از احکام اجتماعی اسلام نیست؟ مسئله این است که نباید فردی‌‌ بودن امری را معادل فردی بودن حکم آن دانست و یا اجتماعی بودن امری را معادل اجتماعی بودن حکم آن دانست. برای مثال، انفاق امری اجتماعی است، اما حکم و امر قرآن به آن فردی است؛ یعنی شخص می‌تواند انفاق کند و می‌تواند نکند و حکومت حق الزام ندارد. در این صورت می‌توان گفت که حجاب یک مسئله اجتماعی است، اما حکم وجوب آن فردی است؛ یعنی رعایت حجاب جامعه را منزه می‌کند و از مسائل منافی عفت پیشگیری می‌کند، اما حکم وجوب آن فردی است یا نماز که آثار اجتماعی دارد، اما حکومت، حق الزام به آن را ندارد و حتی مؤمنان را هم نمی‌تواند به برگزاری نماز جماعت مجبور کند هرچند به آن امر شده است. ترویج بی‌‌حجابی و تبلیغ آن امری اجتماعی است و حکم حرمت آن هم اجتماعی است و این غیر از حکم خود حجاب است. بنابراین، اینکه خطاب به مؤمنان است به‌معنای شخصی بودن تکلیف نیست. با اینکه تقوا امری شخصی است در برخی موارد عامه، مردم مؤمن و غیر مؤمن مأمور به تقوا شده‌‌اند (ر.ک.، نساء: ۱). گاهی همه مردم با تعبیر «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» برای سود بردن از طبیعت، مخاطب قرار می‌گیرند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الأرْضِ حَلالا طَیِّبًا؛ ای مردم از نعمت‌‌های حلال و پاکیزه‌‌ای که از زمین می‌‌روید، بهره‌‌مند شوید» (بقره: ۱۶۸). گاهی هم برای این سود جستن با جمله «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» مخاطب قرار می‌گیرد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌‌اید از پاکیزه‌ترین چیزهایی که به شما روزی دادیم، بهره‌‌مند شوید» (بقره: ۱۷۲). دولت اسلامی می‌تواند رباخواران، حرام‌‌خواران و کسانی را که از راه حرام کسب درآمد می‌کنند، متخلفان از دستور پیامبر (ص) و فرمان‌های حکومتی و نیز متخلفان از فرمان جهاد را مجازات کند، پس میان مخاطب قرار دادن مؤمنان و اختیاری بودن تکالیفی که برعهده ایشان نهاده می‌شود هیچ تلازمی نیست.

۲- ۴- ۳٫ نبود مجازات برای عدم رعایت حجاب در صدر اسلام

قائلین به نظریه فردگرایی حکم حجاب می‌‌گویند که در مورد حجاب نه تنها شواهدی مبنی بر اجتماعی بودن حکم وجود ندارد بلکه در تاریخ شیعه نیز موردی نیست که زنی به‌‌دلیل رعایت نکردن حجاب، توسط حکومت اسلامی مجازات شده باشد. هرجا امری مجازاتی داشته است جزء جزء آن در کتب روایی آمده است، اما در مورد حجاب نه تنها روایتی بیان نشده است بلکه احادیث زیادی وجود دارد که الزام زنان به رعایت حجاب و تقصیر آنها در ترک حجاب را به گردن شوهرانشان می‌گذارد نه حکومت. حتی مجازات بی‌‌حجابی به عنوان تعزیر هم سابقه ندارد. احکام مربوط به حجاب هم مثل نماز و روزه و نه مثل احکام حکومتی فاقد ضمانت اجرای اجتماعی است. (صدر، ۱۳۸۲)

در هیچ یک از متون تاریخی، برخوردی از ناحیه حکومت اسلامی و یا از امام معصوم (ع) در این مورد گزارش نشده است. بنابراین، حکمی خصوصی است که حکومت حق دخالت در آن را ندارد. (ایازی، ۱۳۹۷؛ مفتح، ۱۳۸۷) این موضوع دو مسئله را لازم و ملزوم یکدیگر می‌‌داند که نبود مجازات ترک حجاب در صدر اسلام و اجتماعی بودن یک چیز است؛ یعنی هرگاه امری فردی شد تارک آن مجازات نمی‌‌شود.

نقد و بررسی: در پاسخ به بیانی که مطرح شد می‌توان گفت اول آنکه گزارش تاریخی یا عدم آن جزء منابع استنادی فقهی نیست؛ زیرا فقیه پس از دستیابی به ادله لفظیه قانع‌‌کننده، هیچ‌‌گاه در انتظار سندی تاریخی در مورد اجرای حکم نیست، مگر بنا بر این بوده باشد که تمام فعالیت‌های اجتماعی به کل اسناد تاریخی منتقل شوند؟! (زیبایی‌‌نژاد، ۱۳۸۷) اگر ادعا شود این مسئله به عنوان سیره متشرعه که یکی از منابع اصیل فقهی است، مطرح است باید گفت که در زمان پیامبر(ص) و ائمه (ع) چنین رویه‌ای نبوده است. بنابراین، استنباط می‌شود که حجاب امری اجتماعی نیست و حکومت حق دخالت ندارد. در جواب باید گفت که اول اینکه سیره از دلایل لبی است که باید به قدر متیقن آن عمل کرد و از اطلاق آن به ادله لفظیه نمی‌توان بهره گرفت. با این وصف اگر پذیرفته شود که در صدر اسلام با پدیده بی‌‌حجابی برخورد الزام‌‌آور یا بازدارنده نمی‌شده است تنها نتیجه آن، عدم لزوم مداخله حکومت است نه عدم جواز آن. دوم اینکه اگر گزارش‌های تاریخی نمایانگر تسامح معصوم(ع) در برابر اجرای حکم می‌بود، می‌توانست قرینه‌ای در کنار قرائن دیگر باشد که چنین چیزی هم ثابت نیست بلکه با ادله روایی قابل نقض است. سوم آنکه آنچه در مقام واقع دیده می‌‌شود، گزارش‌های تاریخی حاکی از حساسیت‌های معصومان(ع) و جامعه اسلامی به این پدیده است. پیامبر اکرم (ص) در فرمانی خطاب به عمروبن حزم، والی نجران، می‌فرماید: «این بیانی است از سوی خدا و رسول او و مردم را از اینکه لباس کوچکی بپوشند که عورتشان آشکار شود، بازدارد و از اینکه کسی موهایش را پشت سرش انباشته کند، نهی کند» (الحمیری، بی‌‌تا، ۴/۱۰۱۵؛ میانجی، ۱۴۰۰هـ.ق، ۲/۵۲۷).

۲- ۴- ۴٫ حفظ آزادی زنان در گرو پذیرش نظریه فردی بودن حجاب است

معتقدین به نظریه فردی‌‌گرایی حجاب مى‌گویند که احترام به حیثیت و شرف انسانى یکى از مواد اعلامیه حقوق بشر است. هر انسانى چه مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه و تابع هر کشور یا مذهبى باشد، شریف و آزاد است. (اعلامیه حقوق بشر… ، ۱۹۴۸) قبول نظریه اجتماعی بودن حجاب، بى‌اعتنایى به حق آزادى او و اهانت به حیثیت انسانى او و ظلم فاحش است به زن. عزت و کرامت انسانى، حق آزادى زن و حکم عقل و شرع به اینکه هیچ کس بدون علت نباید اسیر و زندانى شود و ظلم به هیچ شکلی نباید واقع شود، ایجاب مى‌کند که حکم به فردی بودن حجاب صادر شود.

نقد و بررسی: حجاب در اسلام وظیفه‌اى است که برعهده زن نهاده شده است و در معاشرت و برخورد با مرد نامحرم باید کیفیت خاصى را در لباس پوشیدن رعایت کند. این وظیفه از ناحیه مرد بر او تحمیل نشده است و چیزى نیست که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و تجاوز به حقوق طبیعى او که خداوند برایش خلق کرده است، نیست. رعایت برخی مصالح اجتماعى، زن یا مرد را مقید می‌‌کند که در معاشرت‌های اجتماعی روش خاصى داشته باشند، اما این به‌معنای زندانى کردن یا بردگى نیست و نمی‌‌توان آن را منافى حیثیت انسانى و اصل آزادى فرد دانست. (جعفریان، ۱۴۲۸هـ.ق)

۲-    ۵٫ ادله قائلین به اجتماعی بودن حکم حجاب

۲-    ۵- ۱٫ دلالت برخی از آیات قرآن و روایات به اجتماعی بودن حکم حجاب

 به عقیده صاحبان این نظریه جای انکار نیست که پیامبر گرامی اسلام (ص) و برخی از امامان معصوم (ع) در این زمینه و حتی گاه در مورد وضعیت آقایان، رهنمودها، برخوردها و توبیخ‌هایی داشته‌اند. آیه «ذلِکمْ أَطهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَ قُلُوبِهُنَّ» نشان می‌‌دهد که بخشی از این آیه ارتباط بین مردان و زنان در جامعه را بررسی می‌‌کند و به تأثیر نگاه نامحرمان از روی ریب و شهوت به یکدیگر در قلوب آنها اشاره دارد (طباطبایی، ۱۴۱۷هـ.ق، ۱۶/۳۳۷؛ طبرسی، ۱۴۰۸هـ.ق، ۸/۵۷۸؛ قرائتی، ۱۳۸۳، ۹/۳۹۱). در روایت مرسله آمده است که پیامبر(ص) خطاب به حولاء [که زنی عطرفروش بود] فرمود: «حولاء! زینتت را برای غیرشوهرت آشکار مساز. برای هیچ زنی حلال نیست مچ و پایش را برای غیرهمسرش آشکار نمایید و اگر چنین کرد، پیوسته مشمول لعنت و خشم و غضب الهی است و فرشتگان الهی او را لعنت می‌کنند و خداوند برای وی عذابی دردناک فراهم کرده است» (نوری، ۱۴۰۸هـ.ق، ۱۴/۲۴۱). در روایت صحیحه حلبی از امام صادق (ع) نقل شده است: «درست نیست زن مسلمان روسری و پیراهنی را در کوچه‌ها به تن کند که بدنش را نپوشاند» (حرعاملی، ۱۴۰۴هـ.ق، ۴/۳۸۸). به عقیده این نظریه‌‌پردازان این روایات و مستندات قرآنی به‌خوبی نشان می‌دهد که پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) مسئله حجاب را به عنوان یک اصل اجتماعی بسیار مهم می‌‌دانستند.

نقد و بررسی: در بررسی این دلیل باید گفت که تمرکز آیه و روایات مورد استناد بر این است که زن مسلمان باید خود را از معرض نگاه نامحرم حفظ کند و در حقیقت درصدد است تا از به‌‌وجود آمدن زمینه ارتکاب حرام جلوگیری کند، پس پیش از اینکه ناظر به مسئله حجاب باشد، نهی از عملی است که موجبات گناه را فراهم می‌‌کند. درست مانند بسیاری دیگر از احکام فردی و اجتماعی اسلام که عمل به آنها می‌‌تواند زمینه گناه و فساد را از بین ببرد و می‌‌توان گفت که حرمت دروغ، غیبت، کینه‌‌ورزی، حسادت و بسیاری از احکام و مسائل اخلاقی و فقهی از این نوع است. در تبیین آیه ۵۳ سوره احزاب چند مورد را می‌‌توان مطرح کرد:

– خطاب‌‌هایی که در این آیه درباره زنان پیامبر (ص) آمده است در حقیقت مربوط به همه زنان مسلمان است؛ زیرا در «أَطهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَ قُلُوبِهُنَّ» خداوند برای هر زن و مردی، پاکدلی را می‌‌خواهد.

– نگاه نامحرمان به یکدیگر در دل آنان تأثیرگذار است؛ زیرا می‌‌فرماید: «…وَ اِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراَّءِ حِجابٍ ذلِکُمْ اَطْهَرُلِقُلُوبِکُم وَ قُلُوبِهِنَ…؛ و هرگاه از همسران پیامبر(ص) چیزی خواستید از پشت پرده بخواهید. این رفتار برای دل‌‌های شما و دل‌‌های آنها  پاکیزه‌تر است» (احزاب:۵۳). با بیان جمله بعد از آیه و توجه به خطاب جمع و به هر دو طرف در آیه یعنی، ذکر جوانب مختلف مرتبط با حکم، اجتماعی بودن استفاده می‌‌شود به‌‌ویژه با اطهر بودن.

– در مورد روایت مرسله، حولا مورد خطاب، نهی از ابدا زینت به غیر است، پس می‌‌توان نگاه را از سطح یک عمل فردی به امری که مربوط به دیگران هم هست، دانست.

– در روایت امام صادق (ع) با مراجعه به وسائل‌‌الشیعه اصل روایت به این صورت است: «لا یصلح للمرأه المسلمه أن تلبس من الخمر والدروع ما لا یواری شیئا؛ سزاوار نیست برای زن مسلمان که روسری‌‌ها و روپوش‌‌هایی بپوشد که بدن او را پوشش نمی‌‌دهد». (کلینی، ۱۳۸۸، ۲/۵۴۷۵؛ طوسی، ۱۳۶۵، ۲/۲۱۹؛ طوسی، ۱۳۶۳)

در وسائل الشیعه زنان از پوشیدن لباس رقیق و نازک نهی شده‌‌اند و مردان نیز از اینکه چنین اجازه‌‌ای به زنان بدهند نهی شده‌‌اند. ایشان می‌‌گوید: «أقول: و تقدم فی آداب الحمام أحادیث کثیره تتضمن النهی عن لبس المرأه الثیاب الرقاق و نهى الرجل عن الاذن لها فی ذلک». به نظر می‌‌رسد این قسمت در ترجمه اشتباه شده است و مترجم رقاق که به معنای نازک است را به‌‌جای زقاق که به معنای کوچه است، گرفته است. با توجه با این خطا مشخص نیست که این نهی در مورد چه فضا و مکانی هست.

۲-    ۵- ۲٫ حکومتی بودن حکم حجاب

 طرفداران این نظریه معتقدند که حکم حجاب از احکام اجتماعی است؛ زیرا پیوند وثیق و ارتباط مستقیم با جامعه و نظام حاکم بر جامعه اسلامی دارد هر چند نافی وظیفه افراد در امر به معروف و نهی از منکر زبانی نیست. مهمترین دلیل الزام حجاب در حکومت اسلامی امر به معروف و نهی از منکر است که در ضرورت و وجوب آن بحثی نیست و سه مرحله انکار قلبی، تذکر زبانی و استفاده از قدرت برای آن شمرده است که نشان می‌دهد در اسلام استفاده از اجبار در حکم شرعی جایز است، البته در صورت شرایط و حفظ حدود. نکته مهم این است که عموم فقها استفاده از قدرت را مختص حکومت می‌‌دانند (نجفی، ۱۳۷۷، ۲۱/۳۸۳؛ موسوی خمینی،۱۳۸۶، ۲/۴۲۴ ) که این نکته نشان می‌دهد استفاده از قدرت در امر به‌‌ معروف و نهی از منکر از وظایف حکومت است. از سوی دیگر موضوع امر به معروف و نهی از منکر عام است و تمام وظایف شرعی از جمله حجاب را شامل می‌‌شود. از مستندات معتقدان این نظریه روایاتی نیز ذکر شده است که یکی از آنها نامه پیامبر(ص) به معاذ ابن جبل است آنگاه که وی را برای حکمرانی به یمن فرستاد:

من کل أمر خشیت أن یقع إلیک منه عیب حتى یعذروک وأمت أمر الجاهلیه إلا ما سنه الاسلام. وأظهر أمر الاسلام کله صغیره و کبیره و لیکن أکثر همک الصلاه فإنها رأس الاسلام بعد الاقرار بالدین.

قبل از اینکه مردم جاهلانه به کارت عیب بگیرند مصلحت آن کار را برایشان بیان کن و رسوم جاهلیت را جز آنچه اسلام پذیرفته است، محو و نابود کن. تمام دستورات اسلام را چه کوچک و چه بزرگ اعلام کن و بیشتر تلاشت مصروف نماز شود؛ زیرا آن پس از اعتراف به دین مانند سر و رأس اسلام است. (ابن‌شعبه حرانی، ۱۳۹۷)

روایت معروف دیگری نیز شیخ صدوق با سند خود از فضل ابن شاذان نقل می‌کند؛ وی از امام رضا (ع) از فلسفه حکومت و ضرورت وجود حاکم می‌پرسد و حضرت می‌فرماید:

چون مردم در محدوده‌ای مشخص، محدود شده‌اند و فرمان یافته‌اند از آن چارچوب نگذرند؛ زیرا موجب فساد و تباهی آنها می‌شود. این امر ثابت و شدنی نیست مگر اینکه شخصی امین بر آنها گمارده شود؛ شخصی که آنها را از تعدی و ورود در امور ممنوع بازدارد؛ زیرا در غیر این صورت هیچ کس لذت و سود خود را به‌خاطر تباهی دیگری رها نمی‌کرد و به همین سبب خداوند حاکمی بر مردم قرار داد تا آنها را از فساد بازدارد و حدود و احکام را در میانشان اقامه کند. (شیخ صدوق، ۱۳۸۰)

این روایات و روایات متعدد دیگر اجرایی شدن احکام اسلام را از وظایف حاکم اسلامی می‌دانند که شامل حجاب نیز می‌شود. طرفداران این نظریه با استناد به این روایات یکی از وظایف حاکم اسلامی را جلوگیری از تعدی و تجاوز مردم به حقوق یکدیگر و ممانعت از ورود ایشان به کارهای حرام و مفسده‌‌انگیز می‌دانند و براساس این دلایل، حجاب را از سوی حکومت اسلامی یک اصل اجتماعی می‌دانند.

نقد و بررسی: با توجه به روایات طرفداران این نظر و نصوص مربوط به حجاب در قرآن کریم می‌‌توان استنباط کرد که دولت در حریم مربوط به حجاب، حق و وظیفه مداخله دارد. باید به این نکته نیز توجه کرد که در آیات حجاب که با خطاب قل یعنی، فعل امر نسبت به رسول خدا (ص) شروع می‌‌شوند و به‌‌کار رفتن فعل امر و دستور به زنان مؤمن مبنی بر پوشاندن خود به کیفیت خاص مذکور در آیات، همگی دلالت بر وجوب پوشش و حجاب زن به‌‌صورت فردی و ضرورت اجرای حکم آن توسط حاکم اسلامی دارد.

۲-    ۵- ۳٫ اجتماعی بودن حکم حجاب براساس غرض عقلایی

اول اینکه خداوند متعال در قرآن مجید به برخی حکمت‌های این واجب اشاره کرده است از جمله حفظ حرمت و احترام زن، کاهش خطا و خطر و مصونیت زن، (ر.ک.، احزاب: ۵۹) پرهیز از مفسده (ر.ک.، نور: ۶۰) و طهارت قلبی انسان‌‌ها (ر.ک.، احزاب: ۵۹)، اما بیان این حکمت‌ها به‌معنای این نیست که تمام فلسفه حجاب در این امور نهفته است بلکه قرآن به بخشی از این وجوه اشاره کرده است. دوم اینکه هر چند حفظ احترام، پرهیز از مفسده و یا طهارت قلبی امری شخصی است، ولی تعریف و لوازم آنها منحصر در حوزه شخصی نیست. برای مثال در مورد احترام، این مسئله در تعامل با سایرین شکل می‌گیرد. علامه طباطبایی در تفسیر آیه می‌‌فرماید: «پوشاندن همه بدن به شناخته‌‌شدن به اینکه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزدیک‌‌تر است. در نتیجه وقتی به این عنوان شناخته شدند دیگر اذیت نمی‌شوند؛ یعنی اهل فسق و فجور متعرض آنها نمی‌شوند» (طباطبایی، ۱۴۱۷هـ.ق، ۱۶/۳۴۰).

این تفسیر نشان می‌‌دهد احترامی که در این مسئله بیان شده است باید در اثر برخورد با افراد دیگر حاصل شود و کسی نمی‌تواند ادعا کند که به واسطه آزادی شخصی نمی‌خواهد از این احترام برخوردار باشد؛ زیرا این آزادی شخصی با حکم حجاب که یکی از حکمت‌های آن حفظ احترام است، مقید شده است. این نکته درباره طهارت قلبی نیز جریان دارد. جنبه شخصی بودن طهارت در اینجا نمود بیشتری دارد، اما برخی حکمت‌هایی که از این آیه استخراج شده است بیانگر جنبه اجتماعی بودن مسئله هم هست. آنچه در فلسفه حجاب از جنبه‌های مختلف بیان شده است از حکم عقل، جامعه‌شناسی و روان‌‌شناسی بیشتر به جنبه اجتماعی حجاب اشاره دارد تا جنبه فردی آن.

  1. بحث و نتیجه‌‌گیری

بررسی آرای مختلف و ادله ارائه شده نشان می‌‌دهد که حکم وجوب حجاب یک حکم فردی است؛ یعنی رعایت حدود پوشش شرعی بر هر زن مسلمان واجب است و تخطی از آن حرام و مستلزم عقوبت اخروی است؛ درست مانند نماز که هر فرد مسلمان مکلف، ملزم به اقامه آن است تا جایی‌که مبنای پذیرش و رد سایر اعمال واقع شده است. در مسئله وجوب حجاب، چون در بیشتر اوقات عدم رعایت حجاب تأثیر اجتماعی مستقیمی بر امنیت اخلاقی جامعه دارد و ممکن است موجب فساد اخلاقی در اجتماع و باعث زمینه‌‌سازی ارتکاب گناهان و اعمال حرام دیگر شود، حکومت اسلامی می‌‌تواند عمل به آن را اجباری کند و در صورت اصرار بر ارتکاب بی‌‌حجابی، برای مرتکب، مجازات تعزیری تعیین کند. بنابراین، باید گفت که هرچند با توجه به فردی بودن حکم حجاب، الزام آن ممنوع و محظور است، اما آثار اجتماعی مترتب بر آن و ضرورت حفظ امنیت اخلاقی جامعه که مسئولیت خطیر و عمده نظام اسلامی است این اختیار را به حکومت می‌‌دهد که تا حدی که اخلاق عمومی جامعه خدشه‌‌دار نشود از قوه قاهره و الزام استفاده کند و براساس قواعد باب ضرورت مانند الضرورات تبیح المحظورات و الضروره تتقدر بقدرها در صورت برطرف شدن ضرورت و محظوریت، الزام و اجبار نیز منتفی می‌‌شود.

لینک کوتاه : https://partianemrooz.ir/?p=2855

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰