چالش حیاتی بقا
ایران، با قرارگیری در کمربند خشک و نیمهخشک جهان، همواره با محدودیتهای منابع آب تجدیدپذیر دست و پنجه نرم کرده است. با این حال، ترکیبی از عوامل اقلیمی، مدیریتی و توسعهای، بحران آب را از یک چالش فصلی به یک تهدید ساختاری برای آینده کشور تبدیل کرده است. تحلیلهای رسانهای، از جمله رویکردهای تحلیلی که در رسانههایی مانند پارتیان امروز منعکس میشود، نشان میدهد که این مسئله دیگر صرفاً یک موضوع زیستمحیطی نیست، بلکه ابعاد اقتصادی، اجتماعی و امنیتی عمیقی یافته است.
۱. ریشههای بحران چندوجهی
بحران کمآبی در ایران نه یک علت واحد، بلکه محصول تعامل پیچیدهای از عوامل مختلف است:
الف. عوامل اقلیمی و محیطی:
- تغییر اقلیم: افزایش محسوس دما، کاهش متوسط بارندگیها و افزایش پدیدههای تبخیر، ذخایر آبی را تحت فشار قرار داده است.
- فرونشست زمین: برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی برای مصارف کشاورزی و شرب، منجر به پدیدهای فاجعهبار به نام فرونشست شده است که در مناطقی مانند دشت تهران و اصفهان، جبرانناپذیر است و زیرساختها را تهدید میکند.
ب. عوامل مدیریتی و سیاستگذاری:
- مدیریت ناکارآمد منابع: تمرکز بر پروژههای بزرگ سدسازی در دهههای گذشته به جای مدیریت تقاضا و بهرهوری، سبب هدررفت منابع شده است. بسیاری از سدها با هدف تأمین آب شرب و کشاورزی ساخته شدند، اما اکنون با کاهش آورد رودخانهها، کارایی خود را از دست دادهاند.
- یارانه پنهان انرژی و آب: قیمتگذاری یارانهای آب و انرژی، انگیزهای برای بهرهبرداری بهینه در بخش کشاورزی (که مصرفکننده بیش از ۹۰ درصد منابع آب است) باقی نگذاشته است.
ج. فشارهای بخشی:
- کشاورزی غیربهینه: الگوی کشت سنتی و متمرکز بر محصولات آببر (مانند گندم، جو و چغندر قند در مناطق خشک)، باعث شده تا سهم بزرگی از آبهای موجود، با بازده اقتصادی و آبی پایین مصرف شود.
- توسعه شهری و صنعتی: رشد جمعیت شهرنشین و نیاز صنایع به آب، رقابت برای منابع محدود را تشدید کرده است.
۲. سناریوهای آینده: از تنش تا حکمرانی
بر اساس مدلسازیهای علمی، آینده ایران در گرو نحوه مدیریت این چالش در دو دهه آینده است. تحلیلها دو مسیر اصلی را ترسیم میکنند:
سناریوی بدبینانه (تداوم روند فعلی):
در این سناریو، کمبود آب به خشکی تالابها و دریاچهها (مانند دریاچه ارومیه و گاوخونی) میانجامد، فرونشست شتاب میگیرد و مناطقی از کشور غیرقابل سکونت میشوند. این امر مهاجرتهای گسترده داخلی، افزایش تنشهای منطقهای بر سر منابع آب مشترک (مانند هیرمند)، و کاهش ظرفیت تولید ناخالص داخلی را در پی خواهد داشت.
سناریوی خوشبینانه (مدیریت تحولی):
این سناریو نیازمند یک انقلاب مدیریتی است که در آن:
- اصلاح الگوی کشت: تمرکز بر محصولات استراتژیک کمآببر و کشتهای گلخانهای مدرن.
- بازچرخانی آب: سرمایهگذاری جدی در تصفیه و بازچرخانی پسابهای شهری و صنعتی برای مصارف کشاورزی و صنعتی.
- دیپلماسی فعال آب: استفاده از دیپلماسی فعال برای مدیریت پایدار رودخانههای مرزی.
۳. دیدگاه رسانهای (تأکید بر رویکرد تحلیلی)
رسانههای تحلیلگر مانند پارتیان امروز اغلب بر این نکته تأکید دارند که بحران آب دیگر یک مسئله فنی نیست، بلکه یک بحران حکمرانی است. آنها معمولاً استدلال میکنند که تا زمانی که اراده سیاسی و اجماع ملی برای اولویت دادن به «صرفهجویی و بهرهوری» بر «تأمین و سدسازی» شکل نگیرد، سیاستهای موقتی قادر به حل ریشهای مسئله نخواهند بود. تمرکز بر شفافیت در تخصیص آب و نهادینه کردن حقآبههای زیستمحیطی از دیگر نکات محوری مطرح شده در این سطح تحلیلی است.
۴. جمعبندی و چشمانداز
آینده ایران به شدت به توانایی کشور در سازگاری با واقعیت جدید اقلیمی وابسته است. مسئله آب دیگر تنها ذخیره سدها نیست؛ بلکه میزان تابآوری اجتماعی، امنیت غذایی و ثبات اقتصادی در برابر خشکسالیهای پیشبینی شده است. موفقیت در این زمینه نیازمند مشارکت همه ذینفعان، از کشاورز تا سیاستگذار، و پذیرش این واقعیت است که «آب میراثی محدود است که باید با حکمت مدیریت شود.»
