امیر همایون اسفراینی از شاعران قرن نهم و از بزرگ زادگان اسفراین بود که دوران نوجوانی او در خراسان گذشت و سرانجام به دربار سلطان یعقوب آق قویونلو به تبریز رفت و در آنجا ملازم سلطان یعقوب و دیگر امیران از جمله شیخ ولی بیگ شد. او در تبریز با سرودن اشعار نغز و نیکو مورد توجه سلطان یعقوب و بویژه شیخ ولی بیگ قرار گرفته است.
در سفینه خوشگوی هند در وصف امیر همایون چنین آمده است: “همای سایه عالم سخنوری، امیر همایون اسفراینی بوده، معاصر مولانا جامی است….شاعر بلند تلاش و نازک خیال بوده است.”
تذکره آتشکده آذر نیز، او را شاعری شوریده حال دانسته است. او پس از فوت سلطان یعقوب به کاشان می رود و تا پایان عمر در آنجا اقامت می گزیند. ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات ایران آورده که از او در حدود دو هزار بیت شعر بر جای مانده است.
برگرفته از کتاب مشاهیر خراسان شمالی، نوشته ایرج آقا ملایی صفحات ۲۹۵-۲۹۲ برای آشنایی، اشعاری از او را با هم می خوانیم:
همایونخوانی
شعر اوّل
یک دم که با توام، به سوی من نظر مکن
سیرت ندیدهام ز خودم بیخبر مکن
من مستم از نظارهٔ او ساقیا تو نیز
می در پیاله نوبت من بیشتر مکن
امشب به وصل او خوشم ای صبح دم مزن
وی آسمان تو نیز شبی را سحر مکن
میبینمت ز دور و دلم میرود ز جای
خواهی که زنده مانم از این سو گذر مکن
ای همنشین ببر تو هم از من چو دیگران
یا خود ملامت من خونین جگر مکن
گشتن بس است هرزه، همایون به هر دری
دیگر ز کنج محنت و غم سر به در مکن